مرغان آواره تابستان به کنار پنجره ام می آیند
آواز می خوانند و پر می کشند.
برگهای زرد خاموش خزان
آه می کشند
پرپر می زنند
و به زمین فرو می ریزند.
آنکس که زمین و چرخ افلاک نهاد ؛
بس داغ که او بر دل غمناک نهاد ؛
بسیار لب چو لعل و زلفین چو مشک
در طبل زمین و حقه خاک نهاد!